کد مطلب:231450 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:297

امام رضا در اهواز
امام علیه السلام از بصره بیرون شده و به طرف اهواز حركت كردند، و پس از چند روز به اهواز رسیدند، اهواز یكی از شهرهای معروف خوزستان است، و در آن ایام این شهر را «سوق الاهواز» می گفتند.



[ صفحه 82]



ابوالحسن صائغ از عموی خود روایت می كند كه وی گفت: من همراه حضرت رضا علیه السلام به طرف خراسان حركت كردم، هنگامی كه به اهواز رسیدند از مردم آنجا نیشكر طلب كردند، عرض كردند: اینك فصل نیشكر نیست و نیشكر در زمستان به دست می آید.

حضرت فرموند: شما بروید نیشكر پیدا خواهد شد.

اسحاق بن ابراهیم گوید: به خداوند سوگند سید و سرور من هرگز چیزی را كه موجود نباشد طلب نمی كند، چند نفر را به اطراف و نواحی فرستادند، كارگران اسحاق رسیدند و گفتند ما مقداری نیشكر را به عنوان بذر در منزل نگهداری كرده ایم و اینك آن را برای حضرت رضا علیه السلام ببرید.

راوی گفت: این یكی از دلالات آن حضرت بود.

ابوهاشم جعفری گوید: من در جائی به نام آبیدج بودم، هنگامی كه شنیدم امام رضا (ع) وارد اهواز شده است خود را به این شهر رسانیده و پس از اینكه خود را به مجلس آن جناب رسانیدم خویشتن را به آن حضرت معرفی كردم، و این نخستین ملاقاتی بود كه با او انجام دادم.

امام رضا (ع) در این هنگام مریض بودند و هوا نیز بسیار گرم و فصل تابستان بود.

حضرت رضا (ع) فرمودند: برای من طبیبی بیاورید، من طبیبی را به بالین آن جناب بردم، حضرت نام گیاهی را برای طبیب بردند و خواص او را بیان داشتند.

طبیب گفت: من در روی زمین همچو گیاهی را نمی شناسم و كسی غیر از شما نام این گیاه را نمی داند، تو از كجا این گیاه را می شناسی، و این گیاه در این زمان و در این مكان پیدا نمی گردد؟ [1] .



[ صفحه 83]




[1] به كتاب امامت حديث شماره 275 مراجعه شود.